حکایتی بسیار زیبا، باشد که از این داستان ها پند بگیریم... گیله مرد ی میگفت : خوشبختی حراج روزانه ی دنیاست ... اینکه ما قدمی بر نمی داریم و قیمتی پیشنهاد نمی کنیم داستان دیگریست ... 2 تا گربه با هم ازدواج کردند: اوایل زندگی عاشقانه ای داشتند: اولین بچشون به دنیا اومد: دومی هم به دنیا اومد: اولین قدمهای بچه هاشون: پدر این خانواده به سختی کار میکرد: و مادر دنبال خوشگذرونی خودش بود: بچه ها بدون مراقبت بزرگ شدند و بچه های بدی از آب در اومدند: یکیشون تروریست شد: یکی دیگه همش تو کلوپ شبانه بود: کوچکترینشون تصمیم به خودکشی گرفت: وقتی پدرشون فهمید سکته کرد: مادرشون هم عقلش رو از دست داد و دیوونه شد: اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید ، اشبتاه کجاست ؟؟؟ 123456789 123456789 123456789 .. .. .. .. .. یعنی شما الان به این موضوع تمرکز کردید ؟؟ اشتباه این هست که کلمه : هسیتد ــ هستید اشبتاه ــ اشتباه من نگفتم اشتباه در اعداد هست !!!!! بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟ . . . حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه !!!!!!!! .................. پس بریم اول مهد کودک بخونیم !! . . حتی کلمه مهدکودک هم اشتباهه !! چرا رفتید دوباره مهدکودک رو ببینید ؟؟ :))) الوووو یبمارستان اعصاب و روان ؟؟ بیایید اینا رو ببرید از اینجا مشکل دارن :)) . . . هههههههههههه... حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه !!!
روزی دوستی از ملا نصرالدین پرسید : ملا تا به حال بفکر ازدواج افتاده ای؟
ملا در جوابش گفت : بله زمانی که جوان بودم بفکر ازدواج افتادم
دوستش پرسید : خب چی شد؟
ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم ، که بسیار زیبا بود ، ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود
به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیز هوش و دانا ، ولی من ، او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود
ولی آخر به بغداد رفتم : و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همین که خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود. ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجکاوانه پرسید : چرا ؟
ملا گفت : برای اینکه او ، خودش هم دنبال همان چیزی میگشت که ، من می گشتم
هیچ کس کامل نیست
اینگونه نگاه کنیم
مرد را به عقلش ، نه به ثروتش
زن را به وفایش ، نه به جمالش
عاشق را به صبرش ، نه به ادعایش
مال را به برکت اش ، نه به مقدارش
خانه را به آرامشش ، نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائی اش ، نه به مدل اش
غذا را به کیفیت اش ، نه به کمییت اش
درس را به استادش ، نه به سخن اش
دانشمند را به علمش ، نه به مدرکش
مدیر را به عمل کردش ، نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش ، نه به تعداد کتاب هایش
شخص را به انسانیتش ، نه به ظاهرش
دل را به پاکی اش ، نه به صاحب اش
جسم را به سلامتی اش ، نه به لاغری اش
سخن را به عمق معنایش ، نه به گوینده اش
کلاغ پر
گنجشک پر
غصه ها چی،اونم پر؟
غصه که پر نداره
از دل بی صاحب
من طفلی خبر نداره
میاد میشینه تو دلم
یه کنجی پیدا میکنه
سفره دلواپسی
رو توی دلم وا میکنه
کاشکی که غصه پر داشت
مثل کلاغ و گنجشک
اونوقت میخوندیم همه :"
کلاغ پرگنجشک پر
غصه ها چی؟
اونم پر !"
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |