بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق و سکوت تو جواب همه مسئله هاست سایه ام امشب مرا همراه نیست گر در این غربت بمیرم هیچ کس آگاه نیست من به جز سایه ندارم همدمی این رفیق نیمه راه هم گاه هست گاه نیست
حکایتی بسیار زیبا، باشد که از این داستان ها پند بگیریم... گیله مرد ی میگفت : خوشبختی حراج روزانه ی دنیاست ... اینکه ما قدمی بر نمی داریم و قیمتی پیشنهاد نمی کنیم داستان دیگریست ... 2 تا گربه با هم ازدواج کردند: اوایل زندگی عاشقانه ای داشتند: اولین بچشون به دنیا اومد: دومی هم به دنیا اومد: اولین قدمهای بچه هاشون: پدر این خانواده به سختی کار میکرد: و مادر دنبال خوشگذرونی خودش بود: بچه ها بدون مراقبت بزرگ شدند و بچه های بدی از آب در اومدند: یکیشون تروریست شد: یکی دیگه همش تو کلوپ شبانه بود: کوچکترینشون تصمیم به خودکشی گرفت: وقتی پدرشون فهمید سکته کرد: مادرشون هم عقلش رو از دست داد و دیوونه شد:
که همیشه جایی جا می مانی که تو را
نمی خواهند...
روزی دوستی از ملا نصرالدین پرسید : ملا تا به حال بفکر ازدواج افتاده ای؟
ملا در جوابش گفت : بله زمانی که جوان بودم بفکر ازدواج افتادم
دوستش پرسید : خب چی شد؟
ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم ، که بسیار زیبا بود ، ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود
به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیز هوش و دانا ، ولی من ، او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود
ولی آخر به بغداد رفتم : و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همین که خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود. ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجکاوانه پرسید : چرا ؟
ملا گفت : برای اینکه او ، خودش هم دنبال همان چیزی میگشت که ، من می گشتم
هیچ کس کامل نیست
اینگونه نگاه کنیم
مرد را به عقلش ، نه به ثروتش
زن را به وفایش ، نه به جمالش
عاشق را به صبرش ، نه به ادعایش
مال را به برکت اش ، نه به مقدارش
خانه را به آرامشش ، نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائی اش ، نه به مدل اش
غذا را به کیفیت اش ، نه به کمییت اش
درس را به استادش ، نه به سخن اش
دانشمند را به علمش ، نه به مدرکش
مدیر را به عمل کردش ، نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش ، نه به تعداد کتاب هایش
شخص را به انسانیتش ، نه به ظاهرش
دل را به پاکی اش ، نه به صاحب اش
جسم را به سلامتی اش ، نه به لاغری اش
سخن را به عمق معنایش ، نه به گوینده اش
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |